مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

مهرسا

چند روزی که نبودیم

1391/3/21 13:14
نویسنده : مامان مهرسا
1,718 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به مهرسا جون و همه دوستای عزیزی که تو این مدت غیبت صغری ما اومدن به وب ما و برامون کامنت گذاشتند.

شرح مطلب اینکه : بالاخره قسمت شد ما بریم شمال و یه سری به خانواده بزینیم بعد ازماه ها .انتظارها به سر رسید و ما تونستیم خودمون رو برسونیم . جونم بگه واسه دختر گلم که آب و هوای شمال به شما خیلی می سازه و اونجا دختر  گلم حسابی همکاری می کردی.بخاطر هواش که مرطوبه ، تنفس موقع خواب برات راحت تر بود و خوب میخوابیدی و مثل الان که تو خونه خودمونی چندین بار در طول شب بیدار نمی شدی!!!!!!!! دور و برت هم که پر از هوادارات بود و بچه ها، ستایش و الینا که باعث می شدن که نفهمی کی روزت شب میشه.حسابی بهت خوش گذشت مامانی

دیگه از تحولاتت اینکه از وقتی رفتیم شمال دیگه موقع چهار دست و پا رفتن زانو هات رو زمین نمیذاری روی کف پا و دستت حرکت می کنی و بدنت رو  به طرز بامزه ای میبری  بالا،حسابی خنده دار و بامزه میشی آدم روده بر میشه وقتی میخوای با سر عت تو همین حالت حرکت کنی.من که می خوام قورتت بدم اون لحظه ....

وقتی چیزای کوچولو رو از رو زمین بر میداری  بهت میگن مهر سا ...اخه...نخوری!!! خودت میگی خه خه ولی بازم می ذاریشون تو دهنت.قربون اون خ  گفتن کش دارت!!!!!

عکس هات رو میذارم تو ادامه مطلب

اول چند تا عکس از گل ها و سیب تزیینی خونه عزیزجون (شمال) این درخت که قدش اندازه دخترمه ولی سه تا سیب داره!!!!!!!!!!!!!

 بعد هم گل های خوشگل به اسم الینا و ستایش 

 عکس های زیادی از الینا با لباسهای خوشگل گرفتم ولی نه با دوربین  خودم چون شارژش تموم شده بود و اون عکس ها رو الان همرام ندارم واسه همین یه عکس خودمونی از الینای ناز نازی با لباس خونگی گذاشتم. قبلا از مامان الینا پوزش می طلبم.

ستایش عزیزم هر روز صبح واسه دیدنت میومد خونه عزیز معمولا اول تلفن میزد میپرسید مهرسا بیدار شده اگه خواب بودی و میگفتم خوابه می پرسید چرا خوابه ؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و ما میموندیم که چی جواب  بدیم ،چرا واقعا!!!!! حاضر هم نبود بخاطر ما بیاد فقط وقتی مطمئن میشد که هستی میومد. عزیز خاله دوست دارم عزیزم

واین هم اتاقک یا خونه خاله بازی ستایش جون که شما خیلی دوسش داشتی. تو این عکس هم داشتی دالی می کردی و مثلا میخواستی بخندی که این شکلی شدی!!!!!!!!!!!!!!

و آرشاک جون گل پسر نمونه و  واقعا مودب(آفرین به مامانش و بوس از راه دور واسه خودش)

 

مهزسا جون توی ماشین تو جاده: الهی من فدای چهره ناراحتت بشم که اصلا دوست نداری تو صندلیت بشینی همش میخوای تو بغل مامان یا حتی پشت فرمون تو بغل بابایی(وای وای از دست مهرسای شیطون بلا)

واین هم طوفان شن تو جاده که گرفتارش شدیم و رفتیم تو دلش

فعلا بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

الهه مامان روشا جون
24 خرداد 91 3:42
سلام.انشاا... بهتون خوش گذشته باشه.خدا رو شکر که مهرسا جونم دختر خوبی بوده.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرسا می باشد