1 مهر 91
سلام نازنینم،
عکس های این چند روز با توضیحاتش واسه مهرسای گلم:
به کلمه داغ خیلی علاقه پیدا کردی فکر میکنم پرستارت زیاد تکرارش میکنه کف دستت رو به حالت خیلی بامزه ای میاری نزدیک ، لباتو یه مدلی میکنی که انگار الان دستت سوخته و میگی داغ ... الهی مامان فدای این اداهات
موقعی که سر ما خورده بودی واسه اینکه موقع تمیز کردن بینیت گریه نکنی این کارو بصورت بازی در آورده بودیم اول بهت میگفتم بینی مامان رو بگیر بعد بینی خودت رو بعد مامان بینی مهرسا رو بگیره. الانم هر وقت دستمال کاغذی میگیری دستت مثلا بینیت رو تمیز میکنی و یه صدایی مثل بو کشیدن از بینیت در میاری....
با لیوان آب خوردن مهرسا
وقتی همه بازی ها تکراری میشه و مهرسایی حوصلش سر میره
مهرسا جونم تو اتاقش با اسباب بازیهاش مشغوله
آب بازی ، سوپرایز برای مهرساجان
بالای یخچال با شعری که بابایی میخونن با شور و شوق دست دست میکنی
عاشقتم، باییییییییییییییییی