روز مادر مبارک

اول سلام 

بعد این گل ها تقدیم به همه مامانا و مامان گل خودم که ازش دورم

( این عکس های هنری رو با دوربین خودمون گرفتیم، البته گل هم خریدیم ها.. دوستان فکر نکنن رفتیم گل فروشی فقط عکس برداشتیم)

مهرسا جان

يه دوست جديد مهربون پيدا كردي . ديروز كه با هم رفته بوديم واسه خريد هديه واسه روز مادر براي عزيز جون تو مغازه با حديث آشنا شدیم اون شما رو برد به اتاق بازي خودش تو همون مغازشون و هرچي اسباب بازي و سي دي داشت واست آورد. باهم كلي بازي كرديم و شما كاري به مامان و بابا نداشتی.

حدیث جان دختر شیرین زبون و با مزه ای بود بهش گفتم یه وقت سی دی هات خراب نشن دادیشون دست نی نی ما؟ چون نمی خواست شما از اونجا بری با هیجان و عجله جواب داد: نه...... سی دی هام اینقد محکمن که نمیدونید...وقتی کارمون تموم شد وخواستیم بریم بیرون پرسید کی دوباره میاید؟ و در جواب من که گفتم شما بیاید خونه ما سریع گفت آخه مامانم آدرس شما رو بلد نیست...خلاصه قرار شد شما دوباره هم رو ببینید آخه اوناهم تازه اومدن به این شهر واسه کارشون که نمایندگی فروشه...

ظهر رفتیم خونه عزیز و اینها هم عکسهای همون شب که رفتیم قلعه با همکار بابا و خانواده محترمشون و شما کم شیطونی نکردی مادر جان!!!!!!!!!!!!!!! یه مدت کوتاهی خوابیدی بقیش در حال جنب و جوش و فرار از دست ما بودی چون سعی میکردیم نگهت داریم که به هر چیزی دست نزنی و وارد دهنت نکنی.............

و مامان تونست این چند تا عکس رو از لحظات کوتاه نشستن شما بگیره.

 الهی قربون گوشت خودنت ،که اینقد محکم لثه هات رو فشار میدی عزیزم...