مهرسامهرسا، تا این لحظه: 12 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

مهرسا

برای دختر گلم

سلام به دختر گل باهوشم، دخترم جدیدا یه کلمه به لغت نامت اضافه شده: توپ که بهش میگی بوپ و الان کامل و با تاکید ادا میکنی.وقتی هم بهت میگم ببعی میگه؟ جواب میدی ب ب ولی درجواب بقیه شعر میگی دا یا دو .....چون فقط مصرع اولش رو باهات کار کردن بابایی دیروز یادت دادن در حالی که تو آشپزخونه بودم صداتون رو میشنیدم چند بار که برات خوندن شما هم تکرار کردی..... نمرت بیسته عزیز دلم الان یاد گرفتی که هر کار خوبی که میکنی خودت واسه خودت دست میزنی و تشویق میکنی مثلا وقتی غذا رو تو دهنت میزاری بعدش دست.... یا وقتی حلقه ها رو درست تو میله میندازی بازم دست میزنی واسه خودت، الان از این حرکتت عکس ندارم اما حتما بعدا برات میزارم ادامه مطلب ...
3 مرداد 1391

خبر جدید + عکس های تولد

سلام به دختر ناز مامانی اول یه خبر مهرسا دندون درآورده................هورا..............بعد ١٢ ماه هورا هم داره دیگه.. کلی منتظر این لحظه بودیم و دیگه میخواستیم دندون مصنوعی واسه دخترمون سفارش بدیم ، جونم واسه دختر گلم بگه که مکه که بودیم یه شب قبل از حرکتمون از اوایل شب تب کردی و همینجور تبت بالا میرفت ما هم که تو هتل دارو نداشتیم واسه همین بالا سرت بیدار موندم می ترسیدم سرم رو رو بالش بذارم خوابم ببره واسه همین نشستم بالا سرت و همش رو پیشونی و پاهای کوچولوت حوله خیس میذاشتم.تبت تا عصر فرداش ادامه داشت. خیلی نگرانت بودم تا اینکه دیروز دیدم بابایی میگه مهرسا دندون درآورده من هم اومدم نگا کردم دیدم بله .............
1 مرداد 1391

12 تیر پرواز به جده

سلام به دختر گلم مهرسا جان ما ١٢ تیر ماه طبق برنامه سفرمون رو به سرزمین وحی شروع کردیم ساعت ١.٥ ظهر رفتیم فرودگاه ساعت ٥.٥ عصر پروازمون پریده!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!البته همه دوستان حتما آشنایی دارن با اینجور برنامه ها!!!!!!!!!!!!!!! عکسهایی که از فرودگاه بیرجند دارم همش با مامان و باباست اما عکسای دیگه ای هست که هروقت به دستم برسه برات میزارم مهرساجان  تو هواپیما و خلاصه حدود ساعت ١٠ شب رسیدیم جده ونزدیکای اذان صبح رسیدیم به مدینه و همون موقع رفتیم به زیارت و نماز صبح و شما هم با ما اومدی اما لالا کرده بودی.واسه همین عکس از اون لحظه هات ندارم لحظه های خیلی شیرین و بیاد مون دنیه مخصوصا  وقت...
26 تير 1391

مصاحبه

رفتيم تهران واسه مصاحبه و برگشتيم .پست هاي اخير همه خطاب به دوستان بوده و خاطرات دخترم مونده  و وقت نشده واسش بنويسم و مي ترسم فراموش كنم فقط اينو بنويسم دخترم  كه الان 8 روز مونده كه 1 ساله بشي و از ديروز هر وقت ميخواي غذا بخوري ميبينم ميگي گاگا اين كلمه ايه كه خودت، دخترم، اختراع كردي و ما يادت نداديم. ما مي گفتيم مهرسايي بيا غذا ....و احتمالا مي خواستي بگي غذا كه شده  گا گا . تازه ديروز كلي باهات كار كردم كه بگي آب به دهن مامان خيره شده بودي و در حالي كه كلي تمركز كرده بودي گفتي ب ا يعني كاملا برعكس.ولي خيلي بامزه بود چون هم خودت وهم من ميدونستيم كه ميخواستي چي بگي منظورت بابا نبود مي خواستي بگي آب....
12 تير 1391

سفر

سلام به دختر عزیز تر از جانم مهرسا جان این روزا در تب وتاب رفتن به مکه هستیم انشاالله. البته چون برنامه های دیگمون یه کم فشرده شده واقعا خدا باید یاری کنه که برسیم. خلاصه اگه خدا بخواد میریم زیارت خانه خدا و حرم پیامبر (ص). اینم لباسای احرام نی نی گونه شما: مقنعت رو (که حکم چادر هم داره بخاطر قد بلندش) تازه دوختیم اما این لباسها رو داشتی چون میدونستم مکه این فصل سال خیلی گرمه و این تاپ و شلوارت رو هم اصلا تنت نکرده بودم ورداشتم واسه اون روز مهم. تازه روز تولدتم مکه ای انشالله.... ...
7 تير 1391

مهرسا جان در دوازده ماهگی

سلام به دختر گلم چند روز پیش عزیز جونت از شمال زنگ زد و مثل همیشه خواست که با شما هم صحبت کنه. معمولا وقتی صدای عزیز رو تو تلفن می شنوی گاهی میخندی و گاهی با تعجب و دقیق گوش میدی، تا حالا که خودم گوشی رو کنار گوشت میزاشتم چون در غیر اینصورت یا تو دهنت میزاشتیش یا دکمه هاش رو فشار میدادی اما این دفعه دیدم گوشی رو میزاری کنار گوش کوچولوت و بجای الو میگی إ - یه إ کوچولو و منقطع (خاله جون منصوره عاشق إ گفتنته ، چون شمال که بودیم صبحا هم با همین حرکت مامان رو از خواب بیدار میکردی) کلی ازاین حرکت با مزت خندم گرفته بود آخه گوشی تلفن ما واسه دستای خوشگل دخترم بزرگ و سنگینه و گوشی اکثراٌ نزدیک گردنت قرار میگیره...
7 تير 1391

فقط عکس

ای نقد نیومدم بنویسم که نمیدونم از کجا شروع کنم بهتر که فقط عکس بزارم، تو عکس زیر شدیدا قصد داری شیطونی کنی هدفت رو انتخاب کردی و..... بقیه عکسا تو ادامه مطلب نوشابه بدم خدمت تون...یه وقت کم نباشه..............تعارف نکنی مادر وقتی مهرسا شاکی میشه................ نه بابا شوخی کردیم حالا... بچه که زدن نداره مادر ...... تو عکس بالا گذاشتیمت رو کنده درخت بشینی اما چون زیر پات شاخ و برگ بود گریه می کردی و نمیخواستی عکس بگیری این یکی هم دیگه شکار بود ...... دوست دارم دختر خارجیه مامان  ...
6 تير 1391

يه عكس جالب

  يه عكس جالب از مهرساي متعجب  اين عكس 5شنبه 25 خرداد كه من رفتم بيرون وشما رو به بابايي سپردم و وقتي برگشتم ديدم اينجوري رو كالسكه خوابت برده.(روش رايج  بچه داري  پدرانه) اينهم عكس آخر هفته كه شب با دوستان رفتيم بيرون (هتل كوهستان)................     ...
6 تير 1391

آخر هفته-بیرجند

سلام مهر سای گلم الان دیگه ١١ ماهت تموم شده و امروز وارد دوازدهمین ماه زندگیت شدی عزیز دلم (دوازده ماهگیت مبارک) دیروز بردمت مطب دکتر نظرش در مورد وزن و رشدت عالی بود و گفت اینکه یکم زود به زود مریض شدی این چند وقت بخاطر شرایط سنیه شماست چون همه چیز رو دوست داری وارد دهنت کنی میکرب وارد بدنت مبشه و اینکه این موضوع هم زمان با دندون درآوردنت شده و چون دندونای شما قصد ندارن به این راحتی ها در بیان هی اذیت میشی بعد مریض میشی بعد ضعیف میشی و به سختی وزن میگیری. خدا رو شکر میکنم که مشکل خاصی نداری. دخترم سلامتی واقعا مهم ترین نعمت خداست اینو من از وقتی خدا شما رو به ما داد با تمام وجود حس کردم ...
23 خرداد 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مهرسا می باشد